ضرورت تربیت اقتصادی
بحث لزوم تربیت اقتصادی و نیازهای دانشی و بینشی در این حوزه در هر جامعه ای مبتنی بر آموزه ها و مبانی آن جامعه مورد توجه و عنایت بوده و با استفاده از ابزارهای مختلف در آن مسیر اقدام می شده است.
توجه به اهمیت تربیت اقتصادی و رفتارسازی مطلوب در حوزه اقتصاد مقوله ای است که در طول سالیان گذشته همواره مد نظر برنامه ریزان اقتصادی و اجتماعی کشورهای پیشرفته البته منطبق بر دیدگاه آن ها از الگوی مطلوب و مادی زندگی فردی و احتماعی قرار داشته و برای اجرایی نمودن آن سیاست گذاری هدفمندی را در عرصه نظام اموزشی و فرهنگی تدارک دیده اند، به طوری که امروز هزاران مرکز آموزشی و صدها انجمن و مرکز ملی و بین المللی با حجم ادبیاتی قریب به صدها کتاب و هزران مقاله در سال، تخصصا در این زمینه فعالیت کرده و صدها میلیون مخاطب را چه به عنوان دانش آموز در مدرسه و چه در قالب مخاطبان رسانه های جمعی از مقاطع کودکستان تا دبیرستان و بالاتر تحت پوشش مستقیم و غیر مستقیم تعلیم و تربیت و به عبارت دیگر رفتارسازی مطابق الگوی مطلوب خود قرار می دهند.
جهان امروز دریافته است که توجه به آموزش و تربیت افراد نوعی سرمایه گذاری ملی است و هر کشوری که در این راه تلاش بیشتری نماید، بدون شک از ثمرات آن در آینده برخوردار خواهد شد. بررسی عوامل موثر بر پیشرفت و توسعه در جوامع پیشرفته نیز نشان می دهد که همه این کشورها از نظام تربیتی توانمند و کارامدی برخوردار هستند. این کشورها نسبت به هرگونه ضعف درفهم مفاهیم و مهارت های مربوط به تصمیم گیری و تحلیل اقتصادی حساس بوده و برنامه هایی را در جهت مقابله با آن از سطح کودکستان تا دانشگاه از طریق برنامه های رسمی و غیر رسمی تدارک می بینند.
آن گونه که در بررسی اجمالی از مستندات این قبیل برنامه ها و اهداف و محتوای آن به دست می آید، هدف از این آموزش ها، فهم خوب و کافی از دانش اقتصاد برای آحاد آن جامعه است، به نحوی که در عرصه مسائل اقتصادی شخصی و مسائل پیچیده تر از قبیل سیاست های اقتصادی کشور، بتوانند ادراک، قضاوت و رفتارهای مستدل و عقلایی را در یک دنیای پیچیده و متحول از خود نشان دهند.
درجامعه ما وضعیت دیگری حاکم است و دانش آموختگان نظام آموزشی کشور که وارد زندگی خانوادگی و عهده دار مسئولیت های اجتماعی مختلف می شوند، به نحو سیستماتیک واجد اطلاعات مورد نیاز از مفاهیم و اصول اولیه اقتصادی نیستند. به طوری که نه در زندگی فردی خود و در مواجهه با موقعیت ها و شرایطی که صبغه اقتصادی دارند، آن گونه که باید و شاید حضور دارند و نه در تفسیر و تعبیر جریانات و تحولات و وقایع اقتصادی کشور توانایی کافی از خود بروز می دهند.
آموخته های قبلی آن ها چه رسمی و از طریق برنامه های آشکار آموزش و پرورش و چه غیر رسمی از طریق برنامه های پنهان خانواده، نهادهای فرهنگی- آموزشی و رسانه های مختلف به طور معمول ارتباطی به مسائل و مفاهیم اقتصادی و تدبیر زندگی بر اساس عقلانیت اسلامی و بومی ندارد.
فقدان درک صحیح و جامع از مفاهیم و رویکرد های اقتصادی آنجایی جلوه می کند که فرد لاجرم در زندگی اجتماعی در یک موقعیت با ویژگی های اقتصادی قرار می گیرد ونیاز به بروز رفتاری عقلایی و تصمیمی عقلانی مبتنی بر فرهنگ و ارزش های بومی و مقتضیات ملی خویش دارد و در این مقام نه یک دانش سازمان یافته و نهادینه شده از مفاهیم، نه یک چارچوبی برای تحلیل اوضاع اطراف خود و نه یک فرهنگ حاکم اقتصادی مبتنی بر ارزش های جامعه و مصالح فردی- اجتماعی، هیچ کدام وی را همراهی نمی کنند.
نتیجه چنین ضعف و فقدانی بر رشد اقتصادی و توسعه همه جانبه کشور پیشاپیش معلوم است. چرا که فرد لاجرم در مقام یک عضو خانواده، نیروی کار، شهروند مسئول در عرصه اجتماعی، مصرف کننده و تولید کننده کالا و خدمات، پس انداز کننده و سرمایه گذار در بستری از انواع شاکله های جمعی و فردی مانند فرهنگ کار، فرهنگ مصرف، فرهنگ اتخاذ تصمیم های بهینه، فرهنگ هزینه - فایده، فرهنگ استفاده بهینه و کارا از منابع و ده ها بستر فرهنگی دیگر قرار می گیرد و برآیند رفتارهای جمعی در چنین فضایی است که موجبات رشد یا انحطاط ملتی را فراهم می آورد.